یک روز همچنان که ونسان خود را آماده میکرد به بوم تازه بی قلم مو بکشد،
مارگو از او پرسید:
«از کجا مطمئنی این نقطهیی که انتخاب کردی، درست روی بوم نمایان میشه؟»
ونسان چند لحظهیی به فکر رفت و پاسخ داد: «کسی که بخواد فعال باشه از شکست نمیترسه.
وقتی که میبینم یک بوم سپید در کمال حماقت داره به من زل میزنه؛ تر و فرز با قلم چیزی روش میکشم.»
«در تر و فرز بودنش شکی نیست. تا به حال چیزی رو ندیدهام که رشدی به سرعت نگاره کشیدن تو داشته باشه.»
«خب،مجبورم. بوم های سفید که به من زل میزنن، انگار میگن: تو هیچی بلد نیستی!»
«یعنی که برات نوعی مبارزهست؟»
«صددرصد. بوم سیاه هم مثل کودنها به من زل میزنه،
اما میدونم که اون از نگارگر در شور و جسور میترسه. چرا که اون نگارگر، طلسمِ تو هیچ چیز بلد نیستی رو شکسته.
زندگی هم برای آدم ها مثل یک بوم خالی و سفیده، آدم رو مایوس می کنه، شجاعت رو ازش می گیره، چون هیچ جاش چیزی ننوشته، مارگو،
درست مثل این بوم سفید و خالیه.»
«درسته، همین طوره.»
«اما آدمی که نیرو و ایمان داره از نامعلومها از خالی بودنها نمی ترسه، قدم به میدان میگذاره، عمل میکنه، میسازه، خلق میکنه.
و سرانجام، بوم، دیگه خالی و سفید نیست، پر از الگو های غنی زندگیه.»
? کتاب شور زندگی / بیوگرافی ونسان ونگوگ
✍️ نویسنده ایروینگ استون
# جملات زیبا از کتابهای مشهور
# نتیکا # پیشنهاد و معرفی بهترین کتابها