اینجا کارد و چنگالها جوشانده شده است #کتاب طاعون
کوچههائی که از اشعه آفتاب میسوزند.
در سایه پردههای بزرگ، کسانی که میخواهند خواربار تهیه کنند به انتظار نوبت خود میایستند.
پر بودن رستورانها به این علت است که آنها مسئله تهیه غذا را تسهیل میکنند.
اما دلهره سرایت بیماری را نمیتوانند از بینببرند.
مشتریان مدتی از وقت خود را برای امتحان دقیق کارد و چنگال تلف میکنند.
تا چندی پیش بعضی از رستورانها اعلام میکردند: «اینجا کارد و چنگالها جوشانده شده است.»
اما کمکم آنها از هرگونه تبلیغی صرفنظر کردند زیرا مشتریان مجبور بودند که بیایند.
از طرف دیگر، مشتری با کمالمیل خرج میکند.
گویا در یکی از رستورانها وحشت شدیدی مردم را گرفته است زیرا یکی از مشتریان حالش بهم خورده و رنگ از چهرهاش پریده است بعد برخاسته و تِلوتِلو خورده و به سرعت از رستوران بیرون رفته است.
حوالی ساعت دو، شهر رفتهرفته خالی میشود.
و دراین لحظه است که سکوت و گردوخاک و خورشید و طاعون در کوچه باهم تنها میمانند.
در طول خانههای بزرگ خاکستری رنگ گرما بیوقفه درجریان است.
این ساعتهای دراز زندان، در غروبهای شعلهوری که برروی شهر پر جمعیت و پرحرف فرو میریزد پایان مییابد.
در اثنای اولین روزهای گرمای معلوم نیست به چه علت شامگاهها خلوت بود.
اما اکنون اولین خنکی هوا، اگر هم امیدی به همراه نیاورد، آرامشی میآورد.
آنگاه همه به کوچهها میریزند، با حرف زدن سر خود را گرم میکنند، با هم مشاجره میکنند و یا به هم چشم میدوزند و در زیر آسمان سرخ ژوئیه، شهر آکنده از جفتها و سروصداها، به سوی شبی که نَفسنَفس میزند رو میکند.
همهشب در بولوارها، پیرمرد مزمنی که کلاه شاپو و کراوات پهن دارد از میان مردم میگذرد، و بیهوده و پیاپی تکرار میکند: «خدا بزرگ است. بهسوی او بیائید.
برعکس همهمردم بهسوی چیزی میدوند که آنرا خوب نمیشناسند …
? کتاب طاعون
✍️ نویسنده آلبر کامو
# بیو
# جملات زیبا از کتاب های مشهور
? پیشنهاد:
# نتیکا # پیشنهاد و معرفی بهترین کتابها و رمانها