حالت وحشی شهر این نالهها زبان طبیعی انسانهاست #کتاب طاعون
سخت شده بود و هرکسی در کنار نالهها راه میرفت یا میزیست، چنان که گوئی این نالهها زبان طبیعی انسانهاست.
دم دروازهها اغتشاشهائی رویداد که ژاندارمها مجبور شدند اسلحه بهکار ببرند و این حوادث هیجان گنگی ایجاد کرد.
مسلما کسانی زخمی شده بودند، اما در شهر که همهچیز بر اثر گرما و ترس رنگ مبالغه میگرفت، از کشته شدن عدهای حرف میزدند.
در هر حال شکی نبود که نارضایتی افزایش مییافت و مقامات دولتی ازاینکه وضع بدتر شود میترسیدند و برای اینکه مبادا مردمی که گرفتار پنجه بلا هستند سر به طغیان بردارند تدابیر جدی اتخاذ کرده بودند.
روزنامهها احکامی را چاپ میکردند که ممنوعیت خروج از شهر را دوباره تذکر میداد و کسانی را که بر خلاف آنها عمل کنند به مجازات زندان تهدید میکرد.
گشتیها در شهر به راه افتادند.
اغلب در کوچههای خلوت و داغ، نخست صدای سُمِ اسبها بر سنگفرشها شنیده میشد سپس نگهبانان سوار را میدیدی که از میان ردیف پنجرههای بسته میگذرند.
پس از عبور گشتیها سکوتی سنگین و مظنون بر شهر تهدید شده سنگینی میکرد.
دورادور صدای شلیک گلولههای گروههای مخصوص شنیده میشد که به موجب دستور تازهای مأمور کشتن سگها و گربهها بودند زیرا ممکن بود این حیوانات کیکها را به مردم انتقال دهند.
این انفجارهای خشک حالت وحشتی در شهر ایجاد میکرد.
در میان گرما و سکوت، بخصوص برای قلب وحشتزده همشهریان ما همهچیز اهمیت بزرگی پیدا میکرد.
رنگهای آسمان و بوهای زمین را که نشانه عبور فصلهاست برای نخستینبار همه احساس میکردند.
همه باترس و لرز میفهمیدند که گرما به بیماری کمک خواهد کرد و در عین حال هر کسی میدید که تابستان آمده و جایگیر شده است.
? کتاب طاعون
✍️ نویسنده آلبر کامو
# بیو
# جملات زیبا از کتاب های مشهور
? پیشنهاد:
# نتیکا # پیشنهاد و معرفی بهترین کتابها و رمانها